بهترین نوازندگان سینتی‌سایزر تاریخ را می‌شناسید؟

این روزها نوازندگان سینتی‌سایزر به‌وفور یافت می‌شوند و هر کس که می‌خواهد وارد دنیای موسیقی شود، معمولا موسیقی الکترونیک را انتخاب می‌کند. اما آیا تا به حال به این فکر کرده‌اید که چه چیزی باعث برتری و تعالی یک نوازنده سینتی‌سایزر می‌شود؟ بیائید پا را فراتر بگذاریم… تا به حال فکر کرده‌اید که چه چیزی باعث می‌شود یک نوازنده سینتی‌سایزر به یک اسطوره یا افسانه تبدیل شود؟

توانایی اجرای سولوهای حیرت‌انگیز با سرعت بالا؟ دانش فنی؟ یا داشتن مهارت در زمینه تنظیم موسیقی و چیدن المان‌ها در بهترین مکان و زمان ممکن؟ احتمالا شما با تمام موارد مذکور موافق باشید اما به هر حال فاکتورهای زیادی در تعالی و برتری یک هنرمند نسبت به دیگری تأثیرگذارند.

حضور بعضی موزیسین‌ها در این لیست، کاملا واضح و قابل پیش‌بینی بود و حضور بعضی اسامی دیگر، کاملا به دور از انتظار! به هر حال شاید شما با تمامی اسامی حاضر در این لیست موافق نباشید اما توصیه می‌کنیم برای یک بار هم که شده، در مورد آن‌ها تحقیق کنید و حداقل یکی از آثار آنان را بشنوید. شاید نظرتان نسبت به آن‌ها تغییر کرد و موسیقی آنان به منبع الهام‌بخشی برای شما تبدیل شد. اصلا شاید گوش کردن به آثار این بزرگان، بتواند به خلق یک اثر هنری بزرگ و جاودان منتهی شود.

همان‌طور که اشاره کردیم، در این مقاله می‌خواهیم شما را با بزرگ‌ترین نوازندگان سینتی‌سایزر تاریخ آشنا کنیم. با ما همراه باشید…

Jordan Rudess

Jordan Rudess پس از سال‌ها نوازندگی و ضبط موسیقی در گمنامی، بالاخره به‌واسطه سولوهای بی‌نظیری که در اولین آلبوم‌اش به نام Listen ضبط کرده بود، بسیار مورد استقبال طرفداران مجله Keyboard قرار گرفت. نبوغ او به‌حدی بود که گروه‌های بزرگی مانند Dixie Dregs و Dream Theater به‌سرعت به سمت وی آمدند و او توانست تجربه همکاری با این گروه‌های خارق‌العاده را در کارنامه هنری‌اش ثبت کند. جالب است بدانید Rudess ضمن این‌که نوازندگی کیبورد گروه را بر عهده گرفت، همکاری نزدیک‌اش را با درامر گروه(Rod Morgenstein) را نیز آغاز کرده بود.

وی از سال ۱۹۹۹ تصمیم گرفت همکاری‌اش با Dream Theater را برای طولانی مدت ادامه دهد. شایان ذکر است این همکاری فوق‌العاده، تا امروز ادامه داشته و وی هنوز به‌عنوان نوازنده اصلی کیبورد در این گروه موسیقی فعالیت می‌کند.

مهارت Rudess به‌عنوان یک کیبوردیست غیرقابل‌انکار است. آمادگی او کار با آلات موسیقی و تجهیزات صوتی گوناگون موجب تمایز Rudess نسبت به رقبایش شده است. او معمولا روی صحنه از وسایلی مانند Haken Continuum Fingerboard ، Harpejji ، Korg KAOSS Pad 3 و البته یک iPad در کنار تمام کیبوردهایش استفاده می‌کند.

از Rudess گاها به‌عنوان یکی از طرفداران Progressive Rock یاد می‌شود در حالی که او بیش از آن‌که طرفدار این سبک باشد، عقاید و باورهای سنتی را درباره این سبک رد می‌کند و جزو تجدیدنظرطلبان Progressive Rock به‌شمار می‌آید.

Dave Greenfield

شاید بد نباشد به بهانه درگذشت غم‌انگیز Dave Greenfield بر اثر کووید-۱۹ ، از آثار جاه‌طلبانه و حضور درخشان وی در گروه The Stranglers یاد کنیم. او به‌واسطه آثاری مانند Heck و Golden Brown جایگاه ویژه‌ای در قلب ما دارد – حتی اگر وی در آن‌ها از یک هارپسیکورد کوک نشده به جای سینتی‌سایزر استفاده کرده باشد.

اوایل مدیریت Greenfield در گروه، او تجهیزات حرفه‌ای مانند Hammond L-100 و Hohner Cembalet را داشت اما با این حال، واهمه‌ای نداشت که با یک Minimoog روی صحنه حاضر شود. یکی از نکات جالب در مورد Dave Greenfield این است که وی ترسی از تکنولوژی و فناوری‌های جدید نداشت و به همین دلیل موفق شد با آلبوم The Gospel According to the Meninblack ، گروه را به دنیایی جدید و مدرن وارد کند. بد نیست بدانید که وی آلبوم Aural Sculpture را هم با سازهای Oberheim و PPG اجرا و ضبط کرد.

Hugh Cornwell – به‌عنوان یکی از اعضای قدیمی گروه – Greenfield را تنها دلیل تمایز The Stranglers با سایر گروه‌های Punk می‌داند و ما هم در این مورد با او موافقیم.

Vangelis

همه ما Vangelis را با قطعات حماسی که در طول این ۶ دهه فعالیت حرفه‌ای‌اش خلق کرده می‌شناسیم. او هم مانند بسیاری از موزیسین‌های دیگر، از جذابیت راک مصون نبود و بالاخره با گروه‌هایی نظیر The Forminx و Aphrodite’s Child همکاری کرد.

Vangelis با نوشتن موسیقی فیلم برای François Reichenbach توجه بسیاری از تهیه‌کنندگان سینما را به خود جلب کرد. افزون بر این، موسیقی متن فیلم L’Enfant و آلبوم L’Apocalypse des animaux نیز بسیار مورد استقبال قرار گرفتند.

دیری نگذشته بود که Vangelis خود را در حال آهنگ‌سازی فیلم Hugh Hudson به نام Chariots of Fire یافت. او با قطعاتی که برای این فیلم ساخت و تنظیم کرد، موفق به کسب جایزه اسکار شد و نام وی در لیست Hot 100 بیلبورد قرار گرفت. Vangelis بعد از آن، آلبوم‌ها و موسیقی‌های متن بسیاری را نوشت که از جمله آن‌ها می‌توان به موسیقی متن فیلم Blade Runner اشاره کرد.

موسیقی طبیعی، الهام‌بخش، احساسی و حماسی Vangelis واقعا فراموش‌نشدنی است.

Keith Emerson

اوایل دهه ۷۰ میلادی، علیرغم این‌که آلبوم Switched On Bach اثر Wendy Carlos آمار و ارقام فروش موسیقی را جابه‌جا می‌کرد و بسیار مورد استقبال مردم قرار گرفته بود، هنوز پدیده‌ای به نام سینتی‌سایزر کمی عجیب و غریب به نظر می‌رسید. به مرور زمان، هنرمندان بیشتری به استفاده از سینتی‌سایزرها روی آوردند اما اکثر آنان از سینتی‌سایزر برای خلق جلوه‌های صوتی استفاده می‌کردند. با موفقیت Wendy Carlos در فروش آلبوم‌اش، موزیسین‌های بسیاری سعی کردند برای دستیابی به یک فروش فوق‌العاده، قطعات موجود در آلبوم‌هایشان را با استفاده از سینتی‌سایزر ضبط کنند که این کار نهایتا به رواج و محبوبیت بیش از پیش سینتی‌سایزرها منجر شد.

چنین فضا و نوع نگاهی که نسبت به سینتی‌سایزرها وجود داشت را در نظر بگیرید. ELP با انتشار قطعه‌ای به نام Lucky Man ورق را برگرداند. فی‌الواقع Emerson در این قطعه با یک بداهه‌نوازی حیرت‌انگیز آهنگ را به پایان می‌برد و و همه چیز را در مورد سینتی‌سایزرها از این رو به آن رو می‌کند.

شاید باورتان نشود اما این قطعه به یکی از آهنگ‌های پرطرفدار رادیو تبدیل شده بود و پس از انتشار آن، ELP تا چند سال مدام در حال برگزاری تور و اجرای کنسرت در بهترین استیج‌های دنیا بود. اگر فیلم‌های کنسرت ELP را دیده باشید، به‌وضوح می‌توانید پرفورمنس فوق‌العاده و هیجان‌انگیز Emerson را ببینید. نوع اجرا و تحرکات جسمی او حین بداهه‌نوازی واقعا حیرت‌انگیز است. به هر حال همه این موارد دست به دست هم می‌دهند تا اجراهای Emerson در مقایسه با سایر کیبوردیست‌ها کاملا متمایز و متفاوت باشد.

Rick Wakeman

چه از او خوشتان بیاید و چه نسبت به او تنفر داشته باشید، Rick Wakeman بی‌شک یکی از بهترین نوازندگان کیبورد در ۵۰ سال اخیر است. واقعا چه کسی می‌تواند از این هنرمند جذاب و بزرگ که گویا فقط برای انرژی دادن و انگیزه‌بخشی به دیگران متولد شده، متنفر باشد؟

از اجراهای بی‌شمار Wakeman با گروه‌ها و موزیسین‌های به‌نامی چون Bowie ، T-Rex و… که صرف‌نظر کنیم، وی در سال ۱۹۷۱ قبل از پیوستن به گروه راک Yes ، به‌عنوان عضوی از گروه Strawbs فعالیت می‌کرد. او با عضویت در گروه Yes توانست به فرم پیچیده‌ای از Progressive Rock دست یابد.

بسیاری بر این باورند که اولین حضور وی در گروه باعث رشد، پیشرفت و تعالی گروه شد و Yes در آن زمان موفق شد آلبوم‌های کلاسیک زیبایی مانند Fragile ، Close to the Edge و Tales from Topographic Oceans را تولید و عرضه کند.

آلبوم‌های سولو Wakeman بسیار ماجراجویانه، خلاقانه و مفهومی بودند و می‌توان گفت آلبوم‌های The Six Wives of Henry VIII و Journey to the Centre of the Earth جزو بهترین آلبوم‌های سبک Progressive Rock به‌شمار می‌آیند.

به هر حال ممکن است Wakeman با شرایط خاصی دوباره به Yes برگردد و همکاری‌اش را با شرکت ضبط LP ادامه دهد. البته او این روزها در عرصه تلویزیون فعالیت می‌کند و همه او را به‌عنوان یک شخصیت تلویزیونی محبوب و شوخ‌طبع می‌شناسند.

Vince Clarke

آیا کسی در جهان هستی وجود دارد که بیش از نوازندگان سینتی‌سایزر بتواند از طبیعت و عالم الهام بگیرد؟ همان‌قدر که پاسخ به این سوال، سخت است، توضیح دادن در مورد تأثیر شگرف Vince Clarke در موسیقی الکترونیک هم سخت است.

او برعکس سایر موزیسین‌های این لیست، تمایل چندانی به درخشیدن و شهرت ندارد و اتفاقا بیشتر دوست دارد در بک‌گراند موسیقی حضور داشته باشد و فرصت توجه و درخشش را در اختیار دیگران بگذارد. در عوض، او یک موزیسین و مهندس صوت خبره است که سال‌ها در صنعت موسیقی فعالیت کرده و به‌خوبی می‌تواند با کنترل فیدرها و هدایت الکترون‌ها، اصواتی بی‌نظیر و منحصربه‌فرد خلق کند.

سازهای Clarke همیشه ملودی‌های ساده و ریتم‌های ملایمی را خلق کرده‌اند. او در دنیای موسیقی یک نبوغ و استعداد غیرقابل‌انکار محسوب می‌شود و همیشه در خدمت موسیقی بوده است. وی با فعالیت در گروه‌های Depeche Mode ، Yazoo ، The Assembly و Erasure ، موسیقی الکترونیک نسل ما را به اوج خود رساند.

cEvin Key

شاید با دیدن نام cEvin Key (موزیسین گروه Skinny Puppy) در بین ۱۰ نفر اول لیست‌مان تعجب کرده باشید؛ البته مقصودمان این نیست که وی شایستگی این رتبه خوب را ندارد، بلکه از این منظر این را می‌گوئیم که موسیقی وی در بین سایر هنرمندان پاپ، کمتر شنیده می‌شد و نسبت به قطعات و آلبوم‌های آن زمان، کمتر مورد توجه قرار می‌گرفت.

به هر حال وقتی نام وی در این Rank دیده می‌شود، بدان معناست که مردم عادی، نوازنده مستعد گروه Scaremeister را به بسیاری از افراد باتجربه صنعت موسیقی ترجیح می‌دهند و نوای موسیقی وی را بسیار بیشتر از موزیسین‌های دیگر دوست دارند.

جالب است بدانید cEvin Key در ابتدا درامر بود. برای آن‌که احساسات و توانایی‌های بی‌نظیر او را بهتر درک کنید، باید حداقل یکی از اجراهای خیره‌کننده وی را ببینید. cEvin Key با استعداد و نبوغی که در زمینه خلق سمپل‌ها و ریتم‌های جدید داشت، بخش بسیار بزرگی از آثار گروه Skinny Puppy را به‌تنهایی خلق کرد.

Jean-Michel Jarre

در مورد عظمت، هوش و خلاقیت‌های ژان میشل ژار چه می‌توان گفت؟ با توجه به استعداد خالصی که او در صنعت موسیقی دارد، انتظاری غیر از قرار گرفتن نام وی در بین ۱۰ نوازنده برتر لیست‌مان را نداشتیم. اگرچه اکنون حدود ۴ دهه از انتشار آلبوم‌های Oxygene و Equinoxe می‌گذرد، اما هنوز هم تعداد بسیار زیادی از طرفداران موسیقی الکترونیک از آثار وی الهام می‌گیرند یا قطعات موجود در آن آلبوم‌ها را کاور می‌کنند. بد نیست بدانید تعداد ویدیوهایی که در این باره در یوتیوب به اشتراک گذاشته می‌شود، روزبه‌روز در حال افزایش است.

در عصر زندگی ماشینی، او با قطعات ریتمیک و پرانرژی‌اش، امید و روشنی را به ما بشارت می‌دهد. نکته جالبی که در مورد ژار وجود دارد این است که نسخه استودیویی با نسخه لایو آهنگ‌هایش هیچ تفاوتی با هم نداشتند؛ به عبارت دیگر، او قطعات انرژیک‌اش را با همان کیفیت و ظرافت اجرا می‌کرد و طبیعتا کنسرت‌هایش همیشه جذاب، امیدوارکننده و پرانرژی بودند. ژار جزو معدود موزیسین‌هایی است که در کنسرت‌هایش، به جای هزاران نفر، برای میلیون‌ها نفر موسیقی اجرا می‌کند!

ژان میشل ژار با قطعات منحصربه‌فردی که دارد، باعث می‌شود ما از موسیقی لذت ببریم؛ شاید به همین دلیل است که میلیون‌ها نفر در کنسرت‌هایش حاضر می‌شوند و بلیت‌ها همیشه زودتر از موعد Sold Out می‌شود!

Tony Banks

آثار Tony Banks رنگ و شخصیت صوتی منحصربه‌فرد خود را دارند. وی‌می‌تواند در عین سادگی، قطعات مسحورکننده‌ای را خلق کند. این یکی از ویژگی‌های بزرگ این موزیسین دوست‌داشتنی است. تونی کسی است که به بهترین شکل ممکن می‌تواند هیجانات، اتفاقات ناگهانی و به طور کلی موسیقی‌اش را کنترل کند.

رقبا و موزیسین‌های هم سبک او معمولا در اجرای سریع سولوها ضعیف هستند و در بسیاری از مواقع، نمی‌توانند سولوهای سرعتی را به‌خوبی اجرا کنند اما تونی از آن‌ها کاملا متمایز است. وی هنگام تک‌نوازی یک قطعه، دقیقا می‌داند باید چه کار کند و سولو هر چقدر هم که سخت و سرعتی باشد، به زیباترین شکل اجرا خواهد شد.

بی‌تردید همین ویژگی باعث شده تا Tony Banks به این موفقیت و محبوبیت بزرگی که اکنون نزد طرفدارانش دارد دست یابد. به هر حال وقتی صحبت از تک‌نوازی به میان می‌آید، همه ما به‌سرعت یاد اجراهای جذاب و هیجان‌انگیز این موزیسین بریتانیایی می‌افتیم.

Joe Zawinul

حتما شما هم تا حالا آهنگ‌های گروه Weather Report را شنیده‌اید. قطعات منحصربه‌فرد این گروه جز امریکایی در واقع ترکیبی از سبک‌های جز، راک و فانک بود که توسط کیبوردیست‌های حرفه‌ای این گروه اجرا و ضبط می‌شد. یکی از این نوازندگان چیره‌دست کیبورد، Joe Zawinul بود؛ کسی که در کارنامه هنری‌اش، سابقه همکاری با موزیسین‌هایی همچون Miles Davis را دارد.

Zawinul هم مثل Davis محدودیت‌های جز را کنار زد و با این کار توانست معروف‌ترین و محبوب‌ترین آثار الکترونیک آن سال‌ها را به نام گروه Weather Report ثبت کند. او معمولا در اجراهایش از یک جفت سینتی‌سایزر ARP 2600 استفاده می‌کرد و جالب‌تر آن‌که Zawinul یک کیبورد را به‌گونه‌ای برنامه‌ریزی کرده بود که نت‌ها را به ترتیب معکوس پخش کند و برای دستیابی به صدایی خاص و جذاب، یکی از ARP 2600 هایش را با آن کیبورد کنترل می‌کرد 🙂

گروه Weather Report با وجود Zawinul توانست در سال ۱۹۷۷ قطعه جاودانه Birdland را منتشر کرده و ۳ جایزه گرمی را از آن خود کند. وی در سال ۱۹۸۸ مؤسسه خودش را با نام Zawinul ایجاد کرد و در سال ۲۰۰۷ با انبوهی از قطعات ارزش‌مند و خلاقانه، از دنیا رفت. گفته می‌شود هدف وی از تشکیل این مؤسسه، حمایت از افراد مستعد در زمینه نوازندگی و آهنگ‌سازی بود.

Herbie Hancock

هنرمند مستعد دیگری که نام وی را در لیست‌مان قرار دادیم، یک پیانیست، کیبوردیست و آهنگ‌ساز نابغه است. فی‌الواقع می‌توان گفت وی محبوبیت و شهرت‌اش را مدیون قطعه زیبای Rockit است. این قطعه در سال ۱۹۸۳ در آلبوم Future Shock منتشر شد و توانست یک جایزه گرمی را برای خالقش یعنی Herbie Hancock به‌ارمغان بیاورد.

قبل از آن‌که نام وی به واسطه قطعه Rockit دوباره روی زبان‌ها بی‌افتد، او یک افسانه و نابغه جز به‌شمار می‌آمد. البته سابقه هنری Herbie Hancock به سال ۱۹۶۲ و انتشار قطعه کلاسیک Watermelon Man بر می‌گردد. او در طول دهه ۶۰ میلادی توانست با همکاری Miles Davis Quintet موسیقی فیلم Blowup را نوشته و آلبومی را با همین نام منتشر کند. او بعد از همکاری ارزنده‌اش با Davis ، هفت آلبوم استودیویی دیگر را تولید و روانه بازار کرد.

Hancock در سال ۱۹۷۳ گروه The Headhunters را شکل داد. محبوبیت این گروه تا اندازه‌ای بود که با اولین اجرا توانستند میلیون‌ها دلار به‌دست آورده و بدین ترتیب جایگاه‌شان در سبک جز را تثبیت کنند.

او در حال حاضر استاد دانشگاه UCLA امریکاست اما این موضوع باعث نشده که Hancock موسیقی را کنار بگذارد. وی هنوز هم خوب می‌داند که برای خلق اثری منحصربه‌فرد و جذاب، باید چه کار کند. Hancock با انتشار آلبوم River: The Joni Letters و دریافت جایزه گرمی در سال ۲۰۰۸ این موضوع را به همگان اثبات کرد.

Mark Kelly

اگر به خاطر داشته باشید، سبک پراگرسیو راک در مقطعی از زمان به طور کلی نابود در معرض نابودی قرار گرفته بود. البته واژه ‘نابودی’ چندان درست نیست ولی به هر حال این سبک در برهه‌ای از تاریخ توسط سبک Punk Rock و مطبوعات مرتبط با موسیقی، به بدترین شکل ممکن مورد هجمه و حمله قرار گرفت و به حاشیه رفت اما این وضعیت خیلی ادامه‌دار نبود و در سال ۱۹۸۱ ، Mark Kelly با پیوستن به گروه Marillion شانس این را پیدا کرده بود که سبک پراگرسیو راک را از این شرایط بد نجات دهد.

متأسفانه این مسائل اصلا برای Marillion مهم نبود و آن‌ها فقط به فکر پیشرفت خود و تاثیرگذاری بیشتر روی مخاطبان‌شان بودند. با همه این‌ها، حداقل ۲ دهه قدرت در اختیار این گروه بود و آن‌ها بودند که سیاست‌های کلی موسیقی راک را تعیین می‌کردند!

او هم می‌توانست مانند سایر موزیسین‌های افسانه‌ای گروه در حالی که پشت تعدادی سینتی‌سایزر جذاب و پیشرفته ایستاده بود، به اجرای موسیقی مشغول شود و گاها با تک‌نوازی‌های حیرت‌انگیزش مخاطب را به وجد آورد و زیبایی و هیجان سبک مورد علاقه‌اش یعنی پراگرسیو راک را با همگان به‌اشتراک بگذارد.

با تغییراتی که در گروه ایجاد شد، سبک مارک هم تغییر کرد. این تغییرات ناگهانی درست در زمانی در حال رخ دادن بود که گروه با از دست دادن خواننده اصلی‌اش – که می‌توانست مخاطبان زیادی را برای گروه جذب کند – دست و پنجه نرم می‌کرد.

با گذشت زمان، Kelly تصمیم گرفت برای تأمین بودجه آلبوم بعدی گروه، از سرمایه‌گذاری آنلاین استفاده کند. گفته می‌شود کاری که Kelly در آن زمان انجام داد، نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای در شیوه درآمدزایی گروه‌های موسیقی امروزی داشته است.

Bernie Worrell

شاید با دیدن نام Bernie Worrell در لیست ما تعجب کرده باشید اما اگر بدانید او یکی از بنیان‌گذاران گروه Parliament-Funkadelic است، قطعا به ما حق خواهید داد. البته این را بیشتر برای کسانی گفتیم که Bernie را نمی‌شناسند.

هرچند هنوز هم چیزهای زیادی در مورد وی وجود دارد که شما نمی‌دانید؛ فقط یکی از شاه‌کارهای وی، یادگیری پیانو در ۳ سالگی و نوشتن اولین کنسرتو پیانو در ۸ سالگی است! بدنیست بدانید Bernie بعضی آموزش‌های لازم را در مدرسه موسیقی Julliard فرا گرفته و تولید بعضی آثار پرطرفدار گروه Talking Heads نقش اساسی داشته.

در دنیای بزرگ موسیقی، Worrell یک نابغه و شاخص به شمار می‌آید. فی‌الواقع برای او فرقی نمی‌کند که در کانون توجهات باشد یا این‌که در انزوا کارش را انجام دهد چراکه به هر حال از کارش نتیجه می‌گیرد و به اهدافش می‌رسد. علی ایحال به‌عنوان یک نوازنده کیبورد گروه Parliament ، او توانایی خوبی در کار با سینتی‌سایزرها در سبک Funk داشت. بسیاری از موزیسین‌ها بر این باورند که اجرای پاساژ Bernie در آهنگ Flashlight یکی از بهترین ریف‌های Bass تاریخ است!

Worrell به‌حدی در دنیای موسیقی مجرب است که نمی‌توانیم از عناوینی مانند تنظیم کننده، تهیه کننده یا نوازنده کیبورد برای وی استفاده کنیم. فی‌الواقع این عناوین نمی‌توانند نبوغ سرشار وی را به‌خوبی توصیف کنند.

Rick Wright

گروه Pink Floyd Sound به‌واسطه ریتم‌ها و قطعات Blues اش به شهرت رسید. موسیقی آن‌ها به صورت تک‌نوازی‌های طولانی ضبط و اجرا می‌شد. وقتی آن‌ها پسوند Sound را از انتهای نام گروه‌شان حدف کردند، رویکردشان هم تقریبا کرد و حالا دیگر موسیقی‌شان بیشتر جنبه تجربی داشت و آن‌ها سعی می‌کردند به اصواتی جدید و منحصربه‌فرد دست یابند. از طرفی، Rick استعداد خیلی خوبی در نوازندگی ارگان داشت و با توجه به فضای موسیقی پینک فلوید، نغمه‌هایی که وی با سازش تولید می‌کرد، بسیار ناب و جذاب به نظر می‌رسیدند.

جالب است بدانید اغلب سینتی‌سایزرها و سیکوئنسرها در دهه ۱۹۷۰ به بازار معرفی شدند و به همین دلیل کل اعضای گروه پینک فلوید قطعات پرطرفداری مانند The Dark Side Of The Moon یا On The Run را با سینتی‌سایزرهایی مانند EMS VCS3 اجرا می‌کردند.

با گذشت زمان، Wright برای دستیابی به اصواتی خاص و جذاب، تصمیم گرفت در آلبوم Wish You Were Here علاوه بر پیانو، کلاوینت و VCS3 ، تجهیزات جدیدی مانند ARP String Ensemble و Minimoog را نیز به کار بگیرد و همان‌طور که انتظار می‌رفت، نتیجه حیرت‌انگیز شد. فی‌الواقع Wright با نوازندگی، تنظیم دقیق و گوش‌نواز، پاساژهای خیره‌کننده و… به‌تنهایی نقش بسیار کلیدی در موفقیت و محبوبیت آلبوم داشت. به طور کلی، یکی از فاکتورهایی که باعث می‌شود یک آهنگ نزد شنونده جذاب و تأثیرگذار به نظر برسد، ‘غیر قابل پیش‌بینی بودن’ است و Rick استاد این کار بود 🙂

در آخر لازم است این را هم اضافه کنیم که Rick Wright هرگز سعی نکرد در کانون توجه قرار بگیرد. به بیان ساده، او عطش شهرت نداشت و سعی نمی‌کرد با اجراهایی عجیب و دشوار توجه مخاطب را به سمت خودش جلب کند. او خیلی خوب می‌دانست که چه زمانی باید اجرا کند و چه زمانی نباید اجرا کند اما زمانی که اجرا می‌کرد، واقعا همه مات و مبهوت نبوغ وی می‌شدند.

Stevie Wonder

اگر بخواهیم Stevie Wonder را در یک کلمه خلاصه کنیم، ‘افسانه’ بهترین عنوان برای وی خواهد بود. متأسفانه وی نابینا متولد شد اما این موضوع هرگز مانع پیشرفت‌اش در دنیای شگفت‌انگیز موسیقی نشد و در کودکی توانست با شرکت ضبط Motown Tamla همکاری کند و نام خودش را به عنوان جوان‌ترین موزیسین چارت Billboard ثبت کند.

Stevie در دهه ۱۹۷۰ تعدادی تک‌آهنگ موفق و تأثیرگذار منتشر کرد که اغلب سازهای موجود در آن قطعات را خودش نواخته بود. هوش و ابتکار وی تا حدی بود که با همکاری Malcolm Cecil و Robert Margouleff توانست قطعه Music Of My Mind را تولید کند. آن‌ها سینتی‌سایزر قدرت‌مند و پیشرفته T.O.N.T.O را به بازار معرفی کردند و خودشان هم اکثر قطعات آلبوم‌شان را با همین دستگاه حرفه‌ای تولید و منتشر می‌کردند.

شاید برایتان جالب باشد اگر بدانید در واقع صداهای عجیب و غریب سینتی‌سایزرها باعث جلب توجه و برانگیختن تخیل Wonder شدند و مسیر او را به‌کلی تغییر دادند و او را به یکی از برترین نوازندگان سینتی‌سایزر تاریخ تبدیل کردند. البته سینتی‌سایزر مورد علاقه وی ARP 2600 بود. این سینتی‌سایزر مخصوص Stevie ساخته شده بود و عبارات موجود روی پنل جلویی آن همه به خط بریل حک شده بودند.

رابطه Wonder با سینتی‌سایزرها به حدی افزایش یافته بود که کمپانی‌های بزرگ سازنده سینتی‌سایزر هرساله تلاش می‌کردند محصولی بسازند که بتواند رضایت وی را جلب کند؛ چراکه می‌دانستند با کسب رضایت Wonder ، موفقیت و فروش محصول‌شان کاملا تضمین می‌شد.

جالب است بدانید Wonder همیشه یکی از حامیان و دوست‌داران سمپلرها و ضبط دیجیتال بود اما طرفداران بی‌شمار Stevie او را به‌واسطه مهارت‌اش در نوازندگی و اجراهای زنده‌اش دوست دارند.

Nick Rhodes

اگر Duran Duran را به عنوان یک گروه موسیقی رمانتیک – که اعضای آن پوشش عجیب و غریبی دارند و سعی می‌کنند با الگوبرداری از رفتار و منش خاص Bryan Ferry مانند وی رفتار کنند – می‌شناسید، با این شرایط، کنار گذاشتن آن‌ها بسیار ساده و راحت است اما به هر حال آن‌ها خیلی خوب می‌دانستند که برای جذب مخاطب باید چه کار کنند 🙂

با این حال، نادیده گرفتن این گروه به‌معنای نادیده گرفتن سهم آن‌ها در مارکت موسیقی و تأثیرشان در فرهنگ و آداب و رفتارهای اجتماعی است. اگرچه اعضای Duran Duran در ابتدا تحصیلات آکادمیک یا تجربه در زمینه موسیقی نداشتند اما نیاز جامعه را به‌خوبی می‌شناختند و می‌دانستند برای دستیابی به محبوبیت و موفقیت بیشتر دقیقا باید چه کار کنند.

البته این را نباید فراموش کنیم که Duran Duran بخش اعظمی از موفقیت‌اش را مدیون Nick Rhodes بود. وی شخصی بود که می‌توانست اصواتی منحصربه‌فرد و رویایی را ‘خلق’ کند. اگرچه او بیشتر پدها و اصوات این‌چنینی را بر اصوات لید و پروضوح ترجیح می‌داد اما این موضوع هرگز مانع دیده شدن وی نشد. تا جایی که از Rhodes با عناوینی مانند ‘متخصص آنالوگ’ یاد می‌شود. در اوایل کار، او اغلب از Crumar Performer خاص خودش استفاده می‌کرد اما با این حال، برای اجرای آرپژهای بعضی قطعات(من‌جمله قطعه مشهور Rio) از سینتی‌سایزر Roland Jupiter-4 بهره می‌برد.

این را به خاطر داشته باشید: گاهی اوقات مهم نیست چه کاری انجام می‌دهید بلکه بهره بردن از چیزی که خودتان برای به دست آوردن‌اش تلاش کرده‌اید اهمیت دارد. به همین دلیل نمی‌توانید بگوئید Nick Rhodes شایسته حضور در این لیست نیست.

Jan Hammer

این روزها همه Jan Hammer را به‌واسطه آهنگ‌سازی برنامه تلویزیونی پرطرفدار Miami Vice می‌شناسند. اما پیش از این‌ها، او به لطف کسب مهارت در نوازندگی سینتی‌سایزرهای قدرت‌مند Minimoog توانست در ارکستر Mahavishnu عضو شود و رضایت گیتاریست‌های به‌نامی چون John McLaughlin را جلب کند.

او قبل از آن‌که در سال ۱۹۷۶ گروه Jan Hammer را تشکیل دهد، آلبوم تک‌نوازی‌هایش را به نام The First Seven Days منتشر کرد. سپس او خیلی سریع همکاری‌اش با Jeff Beck را شروع کرد و آن‌ها با همکاری طولانی مدتی که داشتند، سرانجام در سال ۱۹۸۵ یک جایزه گرمی را برای گروه‌شان دست آورند.

وی ادعا می‌کرد سبک موسیقی‌اش چیزی بین Experimental و Progressive Rock است و با همین ذهنیت توانست موسیقی گروه‌های جز را به سمت راک‌اندرول و موسیقی گروه‌های راک را به سمت جز سمت و سو دهد!

Wendy Carlos

به‌راستی اگر انسان‌های بزرگی چون Wendy Carlos نبودند، ما الان کجا بودیم؟ او با آلبوم استثنائی Switched On Bach نه‌تنها سینتی‌سایزر را به جهانیان معرفی کرد، بلکه موفق شد چندین جایزه گرمی را از آن خود کند.

ایده Wendy بسیار خلاقانه بود؛ وی تصمیم گرفته بود به‌جای خلق اصواتی عجیب و غریب، قطعات مشهور کلاسیک را با استفاده از سینتی‌سایزرها در قالب سبک الکترونیک اجرا کند. این ایده نه‌تنها منحصربه‌فرد و یونیک بود، بلکه باعث می‌شد مردم از شنیدن چنین موسیقی واقعا لذت ببرند و به‌وجد بیایند.

شایان ذکر است Wendy قبل از همکاری با استنلی کوبریک و خلق A Clockwork Orange ، این ایده به ذهنش خطور کرد و همان زمان هم چند آلبوم در سبک‌های مشابه را به سبک الکترونیک تبدیل کرد و تصمیم گرفت ایده منحصربه‌فردش یعنی تبدیل آثار کلاسیک به آثار الکترونیک را یک روز به واقعیت بدل کند. البته تنها چند قطعه از مجموع قطعاتی که Wendy Carlos برای فیلم پرتقال کوکی ساخت به نسخه نهایی فیلم راه یافتند اما بعدها کمپانی کلمبیا پیکچرز OST فیلم را به طور کامل در اختیار عموم علاقه‌مندان قرار داد. یکی از قطعات شاه‌کار این آلبوم، نسخه توسعه‌یافته آهنگ Timesteps بود. این قطعه هنوز هم به عنوان بهترین و درخشان‌ترین اثر او شناخته می‌شود.

Wendy بعدها آهنگ‌سازی Tron محصول کمپانی دیزنی را بر عهده گرفت و به لطف فضای موسیقایی فیلم توانست سبک امبینت را هم بشناسد و آثار خاص و جذابی را در این سبک از خودش به ثبت برساند. به عبارت دیگر، تجربه‌ای که وی در این سبک به دست آورد، شالوده و بنیان فضای موسیقایی آلبوم‌های Digital Moonscapes و Beauty In The Beast را شکل داد.

ما Wendy Carlos را همواره به عنوان یک موزیسین پیشگام، نابغه و البته ماهر به یاد می‌آوریم. اگر با حرف‌های ما موافق نیستید، پیشنهاد می‌کنیم حداقل یکی از آثار او را با دقت گوش کنید.

Brian Eno

Brian Eno که یک نوازنده خودآموز بود(یعنی سواد چندانی در موسیقی نداشت) از مدرسه هنر فارغ‌التحصیل شد و ظاهرا مستقیما وارد گروه Roxy Music شد. البته او در ابتدای حضورش در این گروه، اصلا روی صحنه حاضر نمی‌شد و کارش را پشت کنسول‌های میکس پیشرفته و یک VCS3 انجام می‌داد.

اما سرانجام وقتی روی صحنه حاضر شد، همه را مات و مبهوت خودش کرد. او همیشه به دلیل پوشش عجیب و غریب‌اش مورد توجه قرار می‌گرفت و ظاهرا خودش هم این را خوب می‌دانست! خوش‌بختانه Brian حرفه‌اش را فراموش نکرد و علاوه بر لباس‌ها و آرایش عجیب‌اش، سینتی‌سایزر موردعلاقه‌اش یعنی VCS3 را هم با خودش روی صحنه می‌برد و از آن برای خلق اصواتی فضایی، بیگانه، عمیق و جالب توجه بهره می‌برد.

متأسفانه وی پس از ۲ آلبوم جنجالی و موفق، از گروه جدا شد و تصمیم گرفت روی پروژه شخصی‌اش کار کرده و زین‌پس آثارش را به‌صورت سولو منتشر کند. او ابتدا به عنوان یک راکر نابغه کارش را ادامه داد و بعد از مدتی، سازهای مورد علاقه خودش را ساخت و از آن‌ها برای اجراهای زنده‌اش استفاده می‌کرد. البته این سازها مخصوص وی بودند و نمی‌شود خیلی در مورد دقیق و استاندارد بودن آن‌ها صحبت کرد.

این روزها از او به عنوان استاد سینتی‌سایزرهای Yamaha DX7 یاد می‌شود و Brian اکنون به یک موزیسین پرطرفدار تبدیل شده. جایگاه، شهرت و استعداد او تا حدی است که خودش انتخاب می‌کند روی چه آلبوم‌هایی کار کند و روی چه آلبوم‌هایی کار نکند. در واقع او سعی می‌کند یا کاری را انجام ندهد، یا آن را به بهترین شکل ممکن انجام دهد 🙂

Gary Numan

در دهه ۱۹۷۰ ، وقتی سبک Punk Rock متولد شد، سبک پراگرسیو راک محبوبیت زیادی داشت اما سینتی‌سایزرها خیلی با این سبک همراه نبودند. درست در همین زمان بود که یک فرد خلاق و در عین حال مضطرب به نام Gary Numan ایده‌ای جدید و منحصربه‌فرد را مطرح کرد؛ ترکیب ریتم‌های ضرب‌دار سینتی‌سایزرهای Minimoog با طنین زیبای گیتار و یک درام ملایم و عمیق 🙂

همان‌طور که می‌دانید، در سبک Post Rock معمولا حرکات عجیب و غریب و اجراهای پر زرق و برق چندان مرسوم نیست و Gary Numan به عنوان یک خواننده و موزیسین باتجربه، خوب می‌دانست که باید چه کار کند و خودش هم خیلی تمایلی به این نوع اجراها نداشت. به هر حال او ساز کیبورد را انتخاب کرده بود و این فضایی که بر موسیقی Post Rock حاکم بود، با روحیات وی سازگاری داشت و او به‌راحتی می‌توانست در چنین فضایی بدرخشد. ریف‌های Gary Numan هنوز هم انرژیک، جذاب، غنی و دوست‌داشتنی هستند.

متأسفانه او حدود ۲۰ سال از لیست علاقه‌مندی اهالی موسیقی خارج شد و به حاشیه رفت اما سبک او آن‌قدر نوین و محبوب بود که توانست هنرمندان زیادی را به سمت خود جلب کند و اکنون بعد از ۲۰ سال، ما هنوز هم داریم نام Gary Numan را می‌شنویم و او دوباره به اوج بازگشته است 🙂

Chick Corea

Chick Corea بیشتر به‌واسطه نوازندگی پیانو جز در سال‌های دهه ۶۰ میلادی شناخته می‌شود. از این گذشته، او سابقه و تجربه همکاری با افرادی چون Steve Getz ، Keith Jarrett و Miles Davis را در کارنامه هنری‌اش به ثبت رسانیده و از این حیث، بسیار ماهر، باتجربه و کارآزموده است. Corea اوایل علاقه خیلی زیادی به الکترونیک داشت و گاهی اوقات پیانو الکتریک‌اش را به تجهیزات الکترونیکی مختلف وصل می‌کرد و با عبور دادن صدای پیانواش از تجهیزات سخت‌افزاری گوناگون، به اصوات جدید و جالبی می‌رسید.

در دهه ۷۰ میلادی، Chick ایده خلاقانه‌ای به ذهنش خطور کرده بود و در آن زمان سعی می‌کرد برای تحقق ایده‌اش، آن را با یک گروه متخصص و کاربلد به‌اشتراک بگذارد و ایده‌اش را برای آن‌ها توضیح دهد. وی گروه Return To Forever را انتخاب کرد و در نهایت، ایده اضافه کردن سینتی‌سایزرهای قدرت‌مندی مانند Minimoog و ARP Odyssey به یک زنجیره شامل تعدادی سخت‌افزار صوتی پیشرفته را با آن‌ها در میان گذاشت. سرانجام این ایده خارق‌العاده رنگ و بوی واقعیت به خود گرفت و در کمال زیبایی و دقت، پیاده‌سازی شد. آن‌ها پس از انتشار ششمین آلبوم استودیویی‌شان، سینتی‌سایزرهای قدرت‌مند جدیدی مانند Moog Model 15 ، Micromoog و همچنین یک Polymoog را نیز به زنجیره عجیب و غریب‌شان اضافه کردند.

Chick در دهه ۸۰ هم‌زمان با تشکیل گروه The Chick Corea Elektric Band ، موسیقی‌اش را به سمت سینتی‌سایزرهای دیجیتال و سمپلر را هدایت کرد. این موزیسین نابغه و خلاق با تشکیل گروه Chick Corea Akoustic Band ثابت کرد که در تمام این سال‌ها، هرگز عشق و علاقه‌اش نسبت به پیانو را از دست نداد.

این هنرمند خستگی‌ناپذیر حدود ۲۰۰ آلبوم را تولید و منتشر کرده است. عدد ۲۰۰ را اشتباه نخواندید! این رقم واقعا حیرت‌انگیز است.

Klaus Schulze

حتما نام مدرسه موسیقی الکترونیک برلین به گوش‌تان خورده. در مورد بزرگی Klaus Schulze همین بس که اگر وی نبود، شاید هرگز این مدرسه موسیقی معتبر و بزرگ شکل نمی‌گرفت و تأسیس نمی‌شد. او در ابتدا کارش را با نوازندگی گیتار و درام آغاز کرد و بعد از مدتی، عضو گروه Tangerine Dream شد.

Klaus پس از یک سفر جذاب با گروه Ash Ra Tempel کارش را به عنوان تک‌نواز شروع کرد. او پس از انتشار اولین آلبوم‌اش(یعنی Irrlicht) ، برای اجرا و ضبط تک‌نوازی‌های آلبوم دوم‌اش(یعنی Cyborg) یک EMS VCS3 تهیه کرد.

آلبوم Timewind که Klaus آن را در سال ۱۹۷۵ منتشر کرد انقدر نوآورانه و مسحورکننده بود که توانست جایزه Grand Prix du Disque آکادمی Charles Cros را به از آن خود کرد. او سپس برای تولید و ضبط آلبوم Moondawn سیستم ماژولار Florian Fricke Moog را نیز خریداری نمود. بدنیست بدانید از آلبوم Moondawn به عنوان بهترین و محبوب‌ترین آلبوم Klaus Schulze یاد می‌شود.

Synth Stringsهای غنی و گرم، سیکوئنس‌های ضرب‌دار(ریتمیک) و بداهه‌نوازی‌های حیرت‌انگیز با Minimoog همه و همه باعث موفقیت و محبوبیت این آلبوم شده‌اند. به طور کلی موسیقی Klaus Schulze به‌حدی تأثیرگذار بود کهموزیسین‌های دیگر برای تولید آثارشان، از قطعات مبتکرانه وی الهام می‌گرفتند و همین امر سبب شد موسیقی الکترونیک برای دهه‌ها غنی، پرمحتوا و پویا باقی بماند.

Lyle Mays

Lyle Mays قبل از پیوستن به گروه The Pat Metheny یک موزیسین جز بود و بعد از پیوستن به این گروه، با توجه به تلاش و پشتکاری که داشت، به‌سرعت مورد توجه سایر موزیسین‌ها و البته مخاطبانش قرار گرفت. هرچند او کارش را به عنوان پیانیست گروه شروع کرد اما علاقه و احساس ماجراجویی وی کاملا این را نشان می‌داد که وی شیفته نوازندگی سینتی‌سایزر و خلق اصوات جدید و ماورائی است.

پس از چند سال همکاری Metheny و Mays ، آن‌ها سرانجام توانستند راه متفاوتی را برگزینند و نسبت به مدل‌های قبل از خودشان، نوآوری و خلاقیت داشته باشند. موسیقی آن‌ها کاملا متفکرانه، عمیق و آرامش‌بخش بود. آن‌ها هرگز نمی‌ترسیدند که برچسب New Age روی آثارشان بخورد.

بدنیست بدانید از As Falls Wichita, So Falls Wichita Falls به عنوان معروف‌ترین و محبوب‌ترین اثر کلاسیک Mays یاد می‌شود. او این آلبوم را با همکاری Pat Metheny و Naná Vasconcelos (نوازنده پرکاشن) ضبط و منتشر کرد. Mays پس از موفقیت این آلبوم، با عشق و علاقه‌ای وصف‌ناشدنی آلبوم‌های بعدی‌اش به نام‌های Synclavier II ، Oberheim Four Voice و Prophet-5 را در فضایی رویایی و زیبا خلق کرد.

بدترین قسمت ماجرا این‌جاست که متأسفانه او در فوریه سال ۲۰۲۰ درگذشت 🙁

Isao Tomita

بعد از موفقیت و فروش بالای آلبوم Switched On Bach اثر Wendy Carlos ، موزیسین‌های بسیاری تصمیم گرفتند از این ایده الهام بگیرند و آثاری شبیه به قطعات آلبوم مذکور تولید کنند اما نتیجه این تلاش‌ها چیزی جز تقلید کورکورانه و انتشار آثاری با کیفیت پائین نبود! از این‌ها که بگذریم، در ابتدا واقعا کسی تصور نمی‌کرد یک آلبوم که در آن قطعات کلاسیک به شیوه‌ای نو اجرا می‌شوند، انقدر جدی گرفته شود و مورد تحسین، علاقه و ستایش مخاطبان قرار گیرد.

همه این اتفاقات قبل از انتشار آلبوم Snowflakes Are Dancing در سال ۱۹۷۴ رخ داده بود. این آلبوم و آثار ساخته شده توسط Claude Debussy دست کم ۴ نامزدی گرمی برای Tomita به ارمغان آورد و آلبوم آن‌ها به عنوان بهترین آلبوم کلاسیک سال انتخاب شد.

ممکن است با شنیدن این آلبوم فورا بگوئید که این قطعات دقیقا نسخه الکترونیک آثار مشهور کلاسیک هستند. این دقت و ظرافت را مدیون هوش و ذکاوت Tomita و فضاسازی صوتی حرفه‌ای او در آلبوم هستیم. او این قدرت و توانایی را دارد که صداهای ناهنجار را به اصواتی دل‌نشین و جذاب تبدیل کند.

به هر حال با توجه به تأثیر شگرف آلبوم‌های Tomita روی سبک‌های Ambient و Synth Pop ، می‌توان ساعت‌ها در مورد آلبوم‌های وی صحبت کرد و نکات ارزنده‌ای را از آهنگ‌ها و روند خلق آلبوم‌ها آموخت.

Thomas Dolby

اگر آلبوم The Golden Age of Wireless اثر Thomas Dolby را ندارید، قطعا یکی از بزرگ‌ترین و استثنائی‌ترین آلبوم‌های تاریخ موسیقی الکترونیک را از دست داده‌اید! به‌جرأت می‌توان ادعا کرد این آلبوم تمام شهرت و محبوبیت‌اش را مدیون آهنگ‌های She Blinded Me With Science ، Europa And The Pirate Twins و One Of Our Submarines است؛ چراکه همین قطعات باعث فروش بالای آلبوم و قرار گرفتن نام آن در ابتدای چارت شدند.

با توجه به تغییرات دنیای موسیقی و شروع موج نو، Dolby کمی بیش از حد به موسیقی می‌پرداخت و قید و بند خاصی را رعایت نمی‌کرد! مثلا او در عین حال که یک نوازنده حرفه‌ای پیانو بود، جز را هم دوست داشت و از تئوری و دانش موسیقی هم سر در می‌آورد.

او بعد از Wireless و قبل از ورودش به دنیای تکنولوژی، در طول یک دهه تنها ۳ آلبوم جدید منتشر کرده بود. در سال ۲۰۱۱ اون پنجمین آلبوم‌اش را با نام A Map of the Floating City منتشر کرد. این آلبوم در واقع ساندترک یک بازی اینترنتی به نام Boffin بود. فارغ از فضای موسیقایی آلبوم، قطعات و فناوری به کار رفته در ساخت این آلبوم باز هم آن را به اثری فاخر، نوآور و مدرن تبدیل کردند.

Suzanne Ciani

یک سینتی‌سایزر باز حرفه‌ای! Suzanne Ciani در سال ۱۹۶۶ Donald Buchla را ملاقات کرد و نتیجه این دیدار، میل و رقبت بیش از پیش Suzanne به سینتی‌سایزرهای ماژولار عجیب و غریب دونالد بود. او قبل از آن‌که کارمند Buchla and Associates شود، دروس و دوره‌های مربوط به موسیقی کامپیوتری را به همراه Max Matthews و John Chowning پشت سر گذاشت و در تمام این مدت، مشغول توسعه سیستم انحصاری خودش یعنی Buchla 200 بود.

Suzanne در سال ۱۹۷۴ به نیویورک نقل مکان کرد. وی در آن زمان به‌واسطه شبیه‌سازی صوتی ‘باز کردن درب بطری کوکاکولا و ریختن آن درون یک لیوان شیشه‌ای’ بسیار مورد توجه قرار گرفته بود و صنعت صوت به‌خوبی متوجه استعداد و نبوغ سرشار او شده بود.

این موزیسین امریکایی در سال ۱۹۸۲ آلبومی به نام Seven Waves منتشر کرد. آلبوم Seven Waves را می‌توان نمود واقعی شخصیت Suzanne دانست؛ یک آلبوم آرامش‌بخش، الهام‌بخش و انگیزه‌بخش 🙂 Suzanne در آن زمان از جدیدترین سازهای سینتی‌سایزری در خلق اصوات این آلبوم استفاده کرده بود. هرچند اغلب آن سازها اکنون جزو سینتی‌سایزرهای کلاسیک دسته‌بندی می‌شوند.

چند سال بعد، Suzanne ایده جالبی به ذهنش خطور کرد. او تصمیم گرفت سخت‌افزارهای قدیمی را دوباره بررسی کرد و سخت‌افزار جدیدی به نام Rompler ساخت. رامپلر یک پله پائین‌تر از سمپلر قرار داشت. همان‌طور که می‌دانید، سمپلرها می‌توانند اصوات را ضبط کرده و فورا از آن‌ها نمونه(سمپل) تولید کنند اما رامپلر تعدادی صدای پیش‌فرض دارد و آن‌ها را پخش می‌کند و دیگر قادر به ضبط اصوات جدید و ساخت نمونه از آن‌ها نیست.

بیائید در خصوص زمان حال صحبت کنیم. اکنون به‌لطف پیشرفت تکنولوژی و توسعه روزافزون سینتی‌سایزرهای ماژولار، حالا دیگر شاهد نسل جدیدی از موزیسین‌ها و مخاطبان هستیم. Ciani در سال ۲۰۱۵ با تهیه یک سینتی‌سایزر پیشرفته Buchla با سینتی‌سایزرهای ماژولار ارتباطی دوباره برقرار کرد.

Christopher Franke

تصور این‌که یک آلبوم موسیقی با سبک الکترونیک و فضای اتمسفریک بتواند فروش بالایی داشته باشد و رکوردها را جابه‌جا کند حقیقتا سخت است اما این دقیقا همان کاری است که گروه Tangerine Dream با انتشار آلبوم Phaedra در سال ۱۹۷۴ انجام دادند! زمان Release این آلبوم، تعداد شنوندگان و علاقه‌مندان واقعا باورنکردنی بود. شاید برایتان جالب باشد اگر بدانید Tangerine Dream قبل از انتشار Phaedra حدود ۷ سال آلبوم‌های اکسپریمنتال عجیب و غریبِ غیرریتمیک تولید می‌کرد و بعد از ۷ سال تلاش بالاخره توانست به اهداف و رویاهایش برسد. این تسلیم نشدن واقعا ستودنی است. آن‌ها بعد از عقد قرارداد با شرکت ضبط Virgin توانستند به سینتی‌سایزرهای ماژولار و قدرت‌مند Moog دسترسی داشته باشند.

اگر با سخت‌افزار Moog کار کرده باشید، خیلی خوب می‌دانید که این سینتی‌سایزرها علاوه بر ابزارهای متنوعی که برای تولید اصوات جدید در اختیار موزیسین قرار می‌دهند، ماژول‌های سیکوئنسر قدرت‌مندی دارند که با استفاده از آن‌ها می‌توانید قطعات مختلف موسیقی‌تان را به بهترین شکل ممکن سیکوئنس کنید. Chris Franke برای اجرای پاساژهای باس آهنگ‌های آلبوم و گروه دقیقا از همین ابزارها استفاده می‌کرد و به همین دلیل هم امضا و رنگ صوتی منحصربه‌فرد خودش را داشت.

استفاده‌ی به‌جا و مناسب Franke از Moog به او کمک کرد تا بتواند اصوات خاص خودش را به نام Berlin School توسعه دهد. یکی از مشخصه‌های اصلی این سبک، تنظیم‌های دقیق و سیکوئنس‌های شدید در یک فضای اتمسفریک بداهه‌نوازی‌شده است. در آخر بدنیست به این نکته هم اشاره کنیم که آلبوم Phaedra در بریتانیا جزو ۱۵ آلبوم برتر انتخاب شده و جوایز و افتخاراتی را برای گروه Tangerine Dream به‌همراه داشته است.

Geddy Lee

می‌خواهیم در مورد استاد بی‌چون‌وچرای موسیقی صحبت کنیم. شخصی که به‌خوبی می‌تواند چند کار را در آنِ واحد انجام دهد. صدای منحصربه‌فرد Geddy این اجازه را به او می‌دهد که علی‌رغم اصوات بلند روی صحنه، صدایش به‌وضوح شنیده شود. وی در کنار تمام استعدادهایش، باس را هم بسیار عالی می‌نوازد و نوازندگی او نه‌تنها مخاطبان، بلکه نوازندگان باس را هم به وجد می‌آورد.

Geddy به عنوان یک نوازنده کیبورد، با مهارت و استعدادی که دارد می‌تواند نظر سخت‌گیرترین منتقدان را هم به خود جلب کند. هر چه نباشد، او سال‌های متمادی بهترین و خاطره‌انگیزترین ملودی‌ها و اصوات سینتی‌سایزری را برای ما خلق کرده و به یادگار گذاشته. چه کسی می‌تواند طنین گوش‌نواز و دل‌نشین Oberheim یا آثاری مانند Tom Sawyer را نادیده بگیرد؟ قطعات سینتی‌سایزری که Geddy تولید می‌کند گاهی اوقات هوش‌مندانه‌اند و گاهی اوقات بسیار پیچیده اما انقدر جذابیت دارد که همیشه مخاطب را حیرت‌انگیز می‌کند.

شاید شما هم مثل ما فکر کنید که او نمی‌تواند همه این کارها را روی صحنه انجام دهد اما سخت در اشتباهید! او بدون آن‌که یک نت را از قلم اندازد، همه چیز را درست و تمیز به مخاطب ارائه می‌دهد. فقط هنرمندان افسانه‌ای می‌توانند از عهده چنین کار دشوار و بزرگی برآیند.

Eddie Jobson

Eddie Jobson یک کودک نابغه و اعجوبه بود. او در سن ۷ سالگی نوازندگی پیانو را به طور کامل آموخت و درست یک سال بعد از آن، نوازندگی ویولن هم یاد گرفت. او به قدری مستعد بود که از طرف رویال آکادمی(آکادمی سلطنتی بریتانیا) پذیرفته شد اما به دلیل سن پائین‌اش نتوانست تحصیلات موسیقی‌اش را در این آکادمی ادامه دهد و به همین دلیل به یک گروه راک پیوست!

کمی بعد وقتی وارد گروه Curved Air شده بود، با مهارت‌هایی که داشت، Bryan Ferry را شگفت‌زده کرد. Bryan Ferry هم استعدادها و هنر وی را در آلبوم These Foolish Things به کار گرفت. به عبارت دیگر، او قبل از ورودش به Roxy Music به این گروه آمده بود و در تهیه آلبوم Bryan Ferry همکاری کرده بود و توانسته بود محبت و احترام بسیاری را نزد طرفداران راک و پراگرسیو راک کسب کند. Eddie انقدر استعداد و توانایی داشت که Frank Zappa ، Jethro Tull و کشور بریتانیا روی وی سرمایه‌گذاری کردند و از نظر معنوی، تا جایی که در توان‌شان بود، او را مورد حمایت قرار دادند و او توانست وارد Roxy Music شود و اکنون ما داریم در مورد او می‌نویسیم 🙂

اولین تک‌نوازی خارق‌العاده او را می‌توانید در آلبوم The Green ، قطعه مشهور Tour بشنوید. در این آهنگ، شاهد پاساژهای اجرا شده با سینتی‌سایزر CS-80 و نوازندگی کم‌نظیری از ساز ویولن هستیم.

Patrick Moraz

اگرچه Patrick Moraz در تولید آلبوم‌های کلاسیک بی‌شماری نقش داشته اما با این حال هنوز هم خیلی از اهالی موسیقی، این کیبوردیست مستعد و کاربلد سوئیسی را نادیده می‌گیرند و با وسعت هنر و تجربه وی آشنا نیستند. خلاصه بگوئیم… او به قدری حرفه‌ای است که هر گروه موسیقی آرزو دارد او را جذب خود کند.

شاید برایتان جالب باشد اگر بدانید او یک بار جایگزین Keith Emerson در گروه The Nice شد 🙂 و بعدها هم جای Rick Wakeman در گروه Yes را گرفت 🙂 این روند ادامه داشت و پاتریک توانست جای Mike Pinder را در The Moody Blues نیز به خود اختصاص دهد 🙂 البته این موضوع نباید باعث شود واقعیت را نادیده بگیریم.

برای مثال، حضور پاتریک در گروه Yes برای افزایش اعتبار از دست رفته این گروه پس از انتشار آلبوم Tales From Topographic Oceans بود.

به طور مشابه، یکی از عوامل موفقیت آهنگ Long Distance Voyager گروه The Moody Blues ، اصوات و اجرای سینتی‌سایزری پاتریک بود.

با دانستن این نکات نباید نظرتان نسبت به وی تغییر کند. مبادا آلبوم تک‌نوازی The Story Of I را فراموش کنید! برای ساخت قطعات این آلبوم، سبک‌های مختلف موسیقی با یک‌دیگر ترکیب شده‌اند؛ در واقع ما در این آلبوم شاهد ترکیبی از مفاهیم پراگرسیو راک و پرکاشن برزیلی هستیم. این آلبوم، بسیار از زمان خودش جلوتر بود.

منبع musicradar
عضویت در خبرنامه تهران ملودی
عضو خبرنامه ما شوید و مطالب و پیشنهادات ویژه ما را در ایمیل خود دریافت کنید.
نگران نباشید! هر زمان مایل باشید می‌توانید عضویت خود را لغو کنید.
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.