مقدمه ای بر اصطلاحات موسیقایی

دنیای مدرن آهنگسازی برای افرادی که به تازگی وارد آن می شوند می تواند دنیای کاملا غریبه ای باشد. در این دنیا با کلمات فنی جدیدی مواجه می شوید که ممکن است باعث پیچیده به نظر رسیدن آهنگسازی مدرن شود. اگر شما هم با این مشکلات مواجه هستید، ما در این مقاله سعی خواهیم کرد زبان صدا را به شما معرفی کنیم.

یادگرفتن خواندن و اجرای موسیقی بسیار شبیه به یادگرفتن یک زبان دیگر است. برای این که یک موزیسین حرفه ای شوید، اصطلاحات زیادی هستند که باید عمیقا با آن ها آشنا شوید و این مبانی پایه ای در رشد حرفه ای شما تاثیر بسیار مهمی دارند.
زبان تکنولوژی موسیقی ممکن است در ابتدا سخت باشد و حتی ممکن است باعث شود بعضی از افراد کلا از یادگیری آن پشیمان شوند. این اصطلاحات، علمی و تکنولوژیک هستند و بیشتر وقت ها یک کلمه ممکن است معانی بسیار زیادی داشته باشد و در هر زمینه ای یک معنی از آن دریافت شود (مثل کلمه ی سمپل).

فرکانس (Frequency)

فرکانس کلمه ایست که شما آن را روی تقریبا تمام پلاگین هایی که لود می کنید می بینید. در زمینه ی پروداکشن موسیقی، کلمه ی فرکانس بیان می کند که یک موج چند بار در هر ثانیه تکرار می شود. فرکانس با واحد هرتز (Hz) اندازه گیری می شود. یک هرتز یعنی یک موج در هر ثانیه یک بار تکرار می شود. اگر موجی در ۲۰Hz ارتعاش داشته باشد، یعنی این موج در هر ثانیه ۲۰ بار تکرار می شود و یک صدای بسیار بم را تولید می کند.
اگر یک مولد صدا (oscillator) در فرکانس ۱۶,۰۰۰Hz ارتعاش داشته باشد، سرعت حرکت آن بسیار سریع تر است و نت بسیار بالاتری را تولید می کند. پس در این زمینه فرکانس نه تنها به تعداد تکرارهای یک موج در یک ثانیه اشاره دارد، بلکه به زیر و بمی (pitch) یک نت هم مربوط می شود.
استعاره ی خوبی که می توان برای فرکانس به کار برد، موتور ماشین است. وقتی شما پای خود را روی پدال گاز فشار می دهید، موتور ماشین با سرعت بیشتری می چرخد، تعداد چرخش های موتور در یک دقیقه بیشتر می شود و در نهایت سرعت ماشین بالاتر می رود. وقتی این اتفاق رخ می دهد، شما می توانید نتیجه ی آن را در صدایی که موتور تولید می کند بشنوید. موتورهای عادی معمولا در هر دقیقه بین ۲ تا ۳۰۰۰ بار چرخش می کنند که باعث به وجود آمدن pitch صدا در محدوده ی فرکانس های ۳۰-۵۰Hz می شود. این محدوده پایین ترین اکتاوی است که انسان قادر به شنیدن آن است. ماشین های مسابقه ای فرمول ۱، چرخش بسیار سریع تری دارند و باعث می شود Pitch تولید شده توسط آن ها در محدوده ی ۱,۲۰۰Hz باشد که تقریبا در محدوده ی نت می بمل در اکتاو ششم است.
تکرار می کنیم که فرکانس مقیاسی برای بیان این است که یک موج چقدر سریع ارتعاش پیدا می کند که تاثیر مستقیمی روی pitch دارد. وقتی پارامتر frequency را در یک پلاگین یا سخت افزار تنظیم می کنید، باید به هر دوی این مفاهیم توجه داشته باشید.

Amplitude (مقدار بلندی صدا)

وقتی تصویر دو بعدی از یک موج را می بینید، amplitude همان طور که در شکل می بینید بالاترین ارتفاع یک موج خواهد بود. در سیگنال های صوتی این amplitude برابر با بلندی صداست. یک صدای آرام مانند زمزه amplitude کوچکی خواهد داشت و صدایی که انرژی زیادی دارد، مانند صدای موتور یک جت، amplitude بزرگ تری خواهد داشت.

Timbre (طنین)

کلمه ی دیگری که به جای Timbre به کار می رود، ‘tone’ است. Timbre یا طنین صدا مشخصه ی متمایز کننده ای است که باعث تمایز یک صدا از یک صدای دیگر می شود، حتی اگر هر دوی این صداها frequency و amplitude مشابه داشته باشند. وقتی از طنین صدا صحبت می کنیم معمولا کلماتی مانند روشن، تیز یا گرم را به کار می بریم.
طنین را می توان به مزه ها تشبیه کرد. مثلا به سیب فکر کنید. سیب میوه ایست که در انواع شکل ها، رنگ ها و مزه ها وجود دارد، اما در دسته ی سیب ها، ما با انواع مختلفی از سیب ها مواجه هستیم. بعضی از سیب ها خیلی شیرین هستند و بعضی دیگر ترش. بعضی ها سبز هستند و بعضی قرمز… اما با وجود این مشخصه های متفاوت، تمام آن ها سیب هستند.
دقیقا همین موضوع در سورس های صدا هم وجود دارد. مثلا یکی از دسته طنین هایی که زیاد کاربرد دارند سازهای زهی هستند. در دسته ی سازهای زهی ویولن ها، ویولاها، ویولن سل ها و دابل بیس ها وجود دارند. تمام این ها از جهاتی طنین مشابهی دارند، اما هر کدام آن ها متمایز از دیگری است.
وقتی دو ویولن مختلف را با هم مقایسه می کنید، ممکن است یکی از آن ها صدای خیلی روشنی داشته باشد و دیگری صدایش دارک باشد. حتی وقتی از یک ویولن استفاده می کنید، می توانید با استفاده ی متفاوت از آرشه طنین های متفاوتی ایجاد کنید. پس در ساده ترین حالت می توان گفت که Timbre، tone یا طنین، تلاشی است برای بیان این که یک سورس “چگونه” صدا می دهد.

Oscillator (مولد صدا) – بخوانید: آسی لِی تِر

Oscillator ها بخشی از سینتی سایزرها هستند که صدا را تولید می کنند. شما می توانید Oscillator ها را مانند تارهای صوتی تصور کنید. Oscillator ها سیگنال های الکترونیکی تولید می کنند که باعث ایجاد ارتعاشاتی می شود، درست مانند تارهای صوتی. Oscillator ها از ویس های خاصی برای تولید صدا استفاده می کنند و موج هایی مانند sine (سینوسی)، square (مربعی)، saw (اره ای) و triangle (مثلثی) را تولید می کنند که هرکدام طنین خاص خودشان را دارند.
بعضی از سینتی سایزرها تنها یک oscillator دارند اما برخی دیگر چندین oscillator دارند که با هم به صدا در می آیند و هرکدام می توانند pitch یا tone خاص خودشان را داشته باشند و به این شکل صداهایی چند لایه و ترکیبی از چند طنین مختلف ایجاد می شود.

Filter

فیلترها همه جا هستند، در قهوه سازها، کولرها و در شبکه های اجتماعی. ما آنقدر با فیلترها سر و کار داریم که دیگر وجود آن ها را حس نمی کنیم، چون همیشه و همه جا هستند، مثل نویزهای پس زمینه. حالا که صحبت از نویزهای پس زمینه شد باید بگوییم که با استفاده از فیلتر می توانید آن ها را حذف کنید!
در دنیای صوت، وقتی صدا را به یک فیلتر هدایت می کنید که فقط اجازه ی عبور بعضی از فرکانس ها را می دهد، در حقیقت دارید المان هایی از صدا که نمی خواهید را از المان هایی که می خواهید جدا می کنید.
با فیلترها شما نه تنها می توانید فرکانس هایی که نمی خواهید را به کلی حذف کنید، بلکه می توانید amplitude فرکانس های مورد نظرتان را کم یا زیاد کنید و به این شکل طنین صدا را شکل دهید.
Oscillator ها معمولا صدای بسیار روشنی را تولید می کنند به همین خاطر می بینید که معمولا از یک فیلتر low pass روی آن ها استفاده می شود؛ فیلتر low pass به فرکانس های پایین اجازه ی عبور از فیلتر را می دهد و فرکانس های بالا را از صدا حذف می کند.

LFO

LFO مخفف عبارت Low Frequency Oscillator است و دقیقا همان چیزی است که از نامش پیداست: یک oscillator که مانند هر oscillator دیگری سیگنال های الکترونیکی تولید می کند، اما سیگنالی که تولید می کند فرکانس بسیار بسیار پایینی دارد، آنقدر پایین که در محدوده ی شنوایی انسان قرار نمی گیرد.
شاید از خودتان بپرسید چرا کسی باید یک oscillator طراحی کند که صدایی خارج از محدوده ی شنوایی انسان تولید کند؟ پاسخ این سوال بر میگردد به ایده ی ارتعاشات. امواجی که یک oscillator تولید می کند، بارها به عقب و جلو حرکت می کند، مثل یک آونگ، و شما می توانید از این حرکت برای ساخت افکت های موسیقایی زیادی استفاده کنید. یک LFO به عقب و جلو تاب می خورد اما خروجی آن سیگنالی می شود که روی جنس صدا اثر نمی گذارد. در عوض شما می توانید از آن برای کنترل دیگر پارامترها استفاده کنید.
بسیاری از افکت ها با استفاده از LFO ها ساخته می شوند. اگر شما حرکت رفت و برگشتی یک LFO را به پارامتر ولوم اختصاص بدهید، افکت ترمولو ایجاد خواهد شد: یک تغییر مکرر در amplitude. اگر آن را به پارامتر frequency اختصاص دهید، افکت ویبراتو ایجاد خواهد شد که به بیان ساده یک الگوی تکرار شونده از تغییرات pitch است. اگر LFO را به پارامتر cut-off frequency در یک فیلتر اختصاص دهید، نتیجه تغییراتی دوره ای در طنین صدا خواهد شد.

Envelope

کلمه ی envelope از آن دست کلماتی ست که در طراحی صدا زیاد استفاده می شود و ممکن است تجسم کردن آن مشکل باشد. کلمه ی envelope در زبان انگلیسی در حالت اسم به معنای پاکت نامه است. اما در بحث پروداکشن موسیقی بهتر است حالت فعل کلمه را در نظر بگیرید:
“to envelope” به معنای پیچیدن و بسته بندی کردن چیزی. همان طور که یک پاکت نامه، یک نامه را محصور می کند، envelope های یک سینتی سایزر هم سیگنال صوتی را دریافت کرده، دور آن را می پوشانند و از زمانی شروع صدا تا پایان آن، به صدا شکل می دهند.
همان طور که یک فیلتر به طنین یک صدا شکل می دهد، یک envelope هم تکامل یک صدا را شکل می دهد. رایج ترین نوع envelope که همه جا دیده می شود amp envelope است که amplitude را در طول زمان شکل می دهد، اما قابلیت های دیگری هم برای استفاده از آن وجود دارد.

Modulation

به بیان خیلی ساده، modulation همان تغییر است. این کلمه را در تئوری موسیقی با عنوان مدولاسیون شنیده اید که به تغییر گام در یک آهنگ اطلاق می شود. مثلا به آهنگ Love on Top از Beyoncé فکر کنید که در اواخر آهنگ چهار مدولاسیون اتفاق می افتد و هربار گام آهنگ نیم پرده بالاتر می رود.
در این مورد، modulation به تغییر هارمونی یا گام آهنگ بر می گردد. اما modulation می تواند به هر پارامتری نسبت داده شود، چون تمام آن ها قابلیت تغییر دارند.
یکی از مفیدترین modulation ها روی یک oscillator پارامتر pitch است که به کلاویه های کیبورد تطبیق داده شده است و همچنین با نام key-tracking شناخته می شود. همان طور که آهنگ بیانسه به صورت نیم پرده نیم پرده جلو می رود، در key-tracking هم ما هرچه به سمت کلاویه های بالاتر می رویم، نت به نت، در حقیقت پارامتر pitch آن oscillator را تغییر می دهیم و اصطلاحا آن را modulate (بخوانید ما جو لِیت) می کنیم.
یک LFO از oscillator خود به عنوان یک سیگنال کنترل برای modulate کردن دیگر پارامترها استفاده می کند. مثلا برای ایجاد افکت ترمولو، ما ولوم را در نرخ ها یا فرکانس های مشخصی modulate می کنیم. برای افکت ویبراتو پارامتر pitch را modulate می کنیم و برای ایجاد یک صدای wobble bass در موسیقی الکترونیک، پارامتر frequency cut-off در یک فیلتر را modulate می کنیم.

منبع musictech
عضویت در خبرنامه تهران ملودی
عضو خبرنامه ما شوید و مطالب و پیشنهادات ویژه ما را در ایمیل خود دریافت کنید.
نگران نباشید! هر زمان مایل باشید می‌توانید عضویت خود را لغو کنید.
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.